[ریاضیات] هندسه ی مطلق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مطلق عدد مختلط، مدول یک عدد مختلط، قدرمطلق یک عدد مختلط، اندازه ی یک عدد مختلط
[شیمی] ترکیب شیمیایی جذب کننده [پلیمر] ترکیب شیمیایی جذب کننده
نمسنج جذبی [علوم جَوّ] نوعی نمسنج که در آن مادۀ شیمیایی نمگیر، با جذب بخار آب، مقدار رطوبت جوّ را تعیین میکند|||متـ . نمسنج شیمیایی chemical hygrometer ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] طیف نورسنجی جذبی
طب دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن سایر معانی: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار (کسی) قر ...
مهمان نواز، سازگار، خوش برخورد، مهربان، همراه، مددکار، مشتاق به کمک دادن، انعطاف پذیر، مایل به همکاری، تطبیق، موافقت، منزل، مناسب، خوش محضر
تطابق [پزشکی] تغییر فاصلۀ کانونی چشم که در نتیجۀ تغییر شکل عدسی ایجاد میشود و مشاهدۀ اشیا را در فاصلههای متفاوت امکانپذیر میسازد ...
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده سایر معانی: آشتی، سازش، (جمع) جا، محل سکونت، اتاق هتل، دفتر، محل کار، (در ترن و هواپیما و غیره) صندلی، ساز ...
[شیمی] ضریب تطابق، ضریب برابری
پلکان ورودی [علوم نظامی] سازهای فلزی یا چوبی یا ترکیبی از هر دو که در طرفین بدنۀ کشتی نصب میشود و پس از باز شدن برای رفتوآمد به داخل کشتی از آن استفاده میشود ...