accommodate
معنی
جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
سایر معانی: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار (کسی) قرار دادن، فراهم کردن، آماده کردن، تهیه کردن، پذیرایی کردن، همراهی کردن، مساعدت کردن، جا داشتن برای، (اختلاف و غیره) برطرف کردن، آشتی کردن، تصفیه کردن، پول وام دادن بکسی
[برق و الکترونیک] سازگار ساختن
[صنعت] وفق دادن، اصلاح کردن، تطبیق نمودن
[ریاضیات] وفق دادن، جا دادن، تطبیق کردن، اصلاح کردن
سایر معانی: وفق دادن، سازگار کردن، جور کردن، تعدیل و منطبق کردن یا شدن، در اختیار (کسی) قرار دادن، فراهم کردن، آماده کردن، تهیه کردن، پذیرایی کردن، همراهی کردن، مساعدت کردن، جا داشتن برای، (اختلاف و غیره) برطرف کردن، آشتی کردن، تصفیه کردن، پول وام دادن بکسی
[برق و الکترونیک] سازگار ساختن
[صنعت] وفق دادن، اصلاح کردن، تطبیق نمودن
[ریاضیات] وفق دادن، جا دادن، تطبیق کردن، اصلاح کردن
دیکشنری
تطبیق
فعل
accommodate, incorporate, house, embed, infix, insertجا دادن
accommodateهمساز کردن
accommodateوفق دادن با
accommodate, house, home, lodge, roof, shelterمنزل دادن
accommodateتطبیق نمودن
improve, reclaim, modify, correct, rectify, accommodateاصلاح کردن
accommodateاماده کردن برای
accommodateپول وام دادن
ترجمه آنلاین
جای دادن
مترادف
board ، contain ، domicile ، entertain ، furnish ، harbor ، hold ، house ، put up ، quarter ، receive ، rent ، shelter ، supply ، take in ، welcome