اکتساب، تصرف، مال بدست اورده ازدسترنجیابخشش، مال غیرموروثی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسلیم شدن، تن در دادن، رضایت دادن، موافقت کردن، راضی شدن، ارام کردن سایر معانی: (با بی میلی) موافقت کردن، گردن نهادن [حقوق] رضایت دادن با سکوت، بطور ضمنی اعراض کردن از حق، تسلیم شدن ...
ساکت، راضی، راضی شونده، غیرقابل اعتراض سایر معانی: (با بی میلی) موافق، تسلیم، سر به راه، خشنود
اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن سایر معانی: (با کوشش) به دست آوردن، تحویل کردن، سبک کردن، فرا گرفتن، آموختن، صاحب شدن، مالک شدن، یافتن [کامپیوتر] به دست آوردن - به دست آوردن یک فای ...
(verb transitive) بدست آوردن، حاصل کردن، اندوختن، پیداکردن
بیماری سیدا، بیماری ایذر (acquiredimmunodeficiencysyndrome هم می نویسند)
[حقوق] تابعیت اکتسابی، تابعیت اشتقاقی، تابعیت مشتق
فراگیری، اکتساب، مالکیت، حصول، استفاده سایر معانی: به دست آوری، کسب، یابش، (چیز یا شخص) به دست آمده، افزوده شده، تملک یافته [حسابداری] تحصیل [برق و الکترونیک] اکتساب [صنعت] کسب کردن، فراگرفت ...
[حسابداری] هزینه های تحصیل
[صنعت] فرایند تهیه و دستیابی - فرایند تهیه و دستیابی به پرسنل، کالاها و یا خدمات برای کار جدید یا موجود، در داخل تعاریف عمومی قراردادهایی که نیاز به یک پیشنهاد و پذیرش، ملاحظات، مواد موضوعی ...
[برق و الکترونیک] رادار اکتسابی نوعی رادار که هدف نزدیک شونده را شناسایی می کند و اطلاعات در باره موقعیت تقریبی آن را به واحد کنترل آتش یا رادار هدایت موشک می فرستد تا هدف را تعقیب کنند .
راهبرد تملک [مدیریت] راهبردی که در آن تمام یا بخش عمدهای از سهام یک شرکت خریداری میشود تا از این طریق اداره آن شرکت در دست گرفته شود ...
واژههای مصوب فرهنگستان