معنی

(verb transitive) بدست آوردن، حاصل کردن، اندوختن، پیداکردن

دیکشنری

به دست آورد
فعل
accumulate, acquire, hive, lay in, salt away, storeاندوختن
get, obtain, gain, reap, procure, acquireبدست اوردن
find, detect, discover, gain, acquire, earnپیدا کردن
obtain, acquire, afford, generate, getحاصل کردن

ترجمه آنلاین

به دست آورد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.