استدلالی سایر معانی: استدلالی [ریاضیات] استدلالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل، دارای دره تنگ کردن سایر معانی: (تنگ و عمیق) آبکند، فرکند، دهار [عمران و معماری] آبکند - مسیل - فرکند [زمین شناسی] آبکند، دره تنگ و عمیق، دارای دره تنگ کردن ...
خوانا، قابل خواندن، خواندنی سایر معانی: سزاوار خواندن، خوانا (legible هم می گویند)
دوباره تنظیم کردن، بازسامان کردن، دوباره سامان دادن، دوباره تعدیل [عمران و معماری] تجدید تعدیل [برق و الکترونیک] تنظیم دوباره
اماده، حی و حاضر، فراهم، مهیا، موجود، اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن سایر معانی: آماده، حاضر، تیار، روبراه، علاقمند، مشتاق، مایل، مستعد، کمربسته، میان بسته، در پی بهانه، در شرف، متمایل، من ...
[ریاضیات] تحقق یافتن، پیاده کردن
گشاد کردن، مته زدن سایر معانی: (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) ...
انکار کردن، بخطای خود اعتراف کردن، حرف خود را رسما پس گرفتن، گفته خود را تکذیب کردن سایر معانی: (معمولا جلوهمگان) پوزش خواهی کردن، استغفار کردن، توبه کردن، (حرف یا ادعای خود را) پس گرفتن [حق ...
پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن سایر معانی: دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، ب ...
عود، باز گشت، بازگشت به، تکرار جنایات سایر معانی: (به ویژه در مورد تبهکاری یا اعتیاد و غیره) بازگشت، پس روش، رجعت
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، ...
اصلاح کردن، برطرف کردن، جبران کردن، تصحیح کردن، یکسو کردن سایر معانی: درست کردن، راست داشت کردن، سهی کردن، ویراستن، سامان دادن، (شیمی) دو تقطیری کردن، دوباره تقطیر کردن، (برق) یکسو کردن، (بر ...