زرنگ تر بودن، کلاه سرکسی گذاشتن سایر معانی: (با حیله گری) پیشدستی کردن، بامبول زدن، ترفند زدن، زرنگ تر بودن (از)، بیشتر از دیگری مردرندی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، کلک زدن، در حقه بازی و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساختمان مجاور ساختمان اصلی، بنای فرعی، منزل یا حیاط پهلویی یا دور افتاده
قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده سایر معانی: مبرز، زبده، نخبه، سرشناس، (وام یا کار و غیره) عقب افتاده، معوقه، نا تمام، حل نشده، بیرون زده، بر آمده، قلمبه، (سهام و اوراق قرضه) منتشر شده ...
از فرط خوشی از خود بیخود شد، عرش را سیر کرد
مالکیت، دارندگی سایر معانی: دارا بودن، کدیوری [حسابداری] مالکیت [عمران و معماری] تملک - مالکیت [حقوق] مالکیت
سرعت، تندی، شیوه، قدم، گام، قدم رو کردن، پیمودن، گام زدن، با قدم اهسته رفتن سایر معانی: سرعت پیشرفت (یا انجام و غیره)، گام برداشتن، قدم برداشتن، قدم زدن، (معمولا با: off) با قدم اندازه گرفتن ...
رجز، پیروزی نامه سایر معانی: (یونان باستان) سرود شکرگزاری (به ویژه شکر گزاری نسبت به آپولو apollo)، پیروزی نامه نوشتن
ناخوشی همهگیر، همه جا گیر، جانگیر سایر معانی: جهانگیر، فراگیر، (بیماری که در ناحیه ی بزرگی پراکنده است) بیماری جهانگیر، بیماری فراگیر [زمین شناسی] عالمگیر،جهانگیر شرایط حاکم بر یک ناحیه جغرا ...
مدیحه، مدیحه، ستایش امیز سایر معانی: (نوشته یا نطق) مدیحه، مدح نامه، panegyrical ستایش امیز
چشم انداز سایر معانی: (یک یا چند تصویر چسبانده به هم که یک منظره ی کامل مثلا منظره ی 180 درجه را نشان می دهد) چشم انداز (کامل)، دورنما، همه نما، گسترنما، زنجیره نما، شرح جامع، تصویر کلی، برر ...
وسیع، چشم اندازدار سایر معانی: وسیع، چشم اندازدار [سینما] حرکت افقی دوربین فیلمبرداری
نمونه ای