تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن سایر معانی: انگیزاندن، برانگیختن، تشویق و ترغیب کردن، انگیزه ی چیزی بودن [ریاضیات] انگیختن، برانگیختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه متحرک سایر معانی: خانه ی موتوری (اتومبیل دارای رختخواب و یخچال و مستراح و غیره ویژه ی سفرهای تفریحی) [عمران و معماری] خانه موتوری
تعقیب موتور [ورزش] یکی از مسابقات راهه که در آن پیشاپیش هر دوچرخهسوار یک موتورسیکلت مخصوص با فاصلۀ بسیار کم حرکت میکند تا دوچرخهسوار در خلأ ایجادشده رکاب بزند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دوچرخه کوهستان [ورزش] دوچرخهای با تایرهای سنگین و بزرگ مخصوص دوچرخهسواری کوهستان
کوه نورد، کوه پیما، کوهستانی، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن سایر معانی: کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی [کوه نوردی] کوهنورد
مدخل، دهانه، بیان، غنچه، دهان، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، ادا و اصول در اوردن، فرمودن، گفتن سایر معانی: دهن، پوز، فم، نان خور، عائله، دهان کجی، شکلک، مصب، سر، در، (به صورت دکلمه یا لحن مصنوعی ...
لعاب زا، لعاب آور، لعاب مانند، لعابی
(زیست شناسی) نوک تیز، تیزنوک
افترا، گل، لجن، تیره کردن، گل الود کردن سایر معانی: گل و لای، لای، لوش، گلی، گلین، تهمت، هتک آبرو، چفته، گل مالی کردن، گل پاشیدن به، (مجازی) تهمت زدن به، چفته بستن به [عمران و معماری] گل - گ ...
[سینما] پلان درشت - درشت نما
گرم، خفه، گرفته سایر معانی: (هوا) گرم و مرطوب، مرطوب
بسیار، کثرت، تعدد سایر معانی: چندی، فراوانی، بستایی، تنوع، گوناگونی، چندگانگی، چند بارگی، بسیار گانی، بس گانگی [شیمی] چندگانگی [ریاضیات] چند بارگی، مرتبه ی تکرار، تعدد، چندگانگی، تکرر، دفعات ...