multiplicity
معنی
بسیار، کثرت، تعدد
سایر معانی: چندی، فراوانی، بستایی، تنوع، گوناگونی، چندگانگی، چند بارگی، بسیار گانی، بس گانگی
[شیمی] چندگانگی
[ریاضیات] چند بارگی، مرتبه ی تکرار، تعدد، چندگانگی، تکرر، دفعات تکرار
[آمار] چندبارگی
سایر معانی: چندی، فراوانی، بستایی، تنوع، گوناگونی، چندگانگی، چند بارگی، بسیار گانی، بس گانگی
[شیمی] چندگانگی
[ریاضیات] چند بارگی، مرتبه ی تکرار، تعدد، چندگانگی، تکرر، دفعات تکرار
[آمار] چندبارگی
دیکشنری
چندگانگی
اسم
multiplicity, plurality, pluralismتعدد
multiplicity, intensity, intension, exuberanceکثرت
multiplicityبسیار
ترجمه آنلاین
کثرت
مترادف
a lot ، abundance ، agglomeration ، aggregation ، amassment ، assemblage ، bank ، batch ، bulk ، bunch ، bundle ، cargo ، clump ، cluster ، collection ، concentration ، congeries ، deposit ، fullness ، gathering ، gobs ، great deal ، harvest ، haul ، hill ، hoard ، jillion ، jumble ، load ، lot ، lots ، lump ، mass ، million ، mint ، mound ، mountain ، much ، ocean ، oodles ، plenty ، pot ، profusion ، quantity ، ream ، scad ، stack ، stock ، stockpile ، store ، sum ، thousand ، ton ، total ، trillion ، volume ، whole