mountaineer
معنی
کوه نورد، کوه پیما، کوهستانی، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن
سایر معانی: کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی
[کوه نوردی] کوهنورد
سایر معانی: کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی
[کوه نوردی] کوهنورد
دیکشنری
کوهنورد
اسم
mountaineer, alpinist, cragsman, scalerکوه نورد
mountain, mountaineerکوهستانی
cragsman, mountaineerکوه پیما
highlander, mountaineerساکن کوه
فعل
mountaineerکوه پیمایی کردن
mountaineerکوه نوردی کردن
ترجمه آنلاین
کوهنورد