رجوع شود به: turnabout، (در جاده و غیره) بخش عریض (برای چرخ زدن اتومبیل)، چرخشگاه [کامپیوتر] برگشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابهام، ناآشکاری، پوشیدگی، ناهویدایی، گنگی، (حالت روحی و فکری) نیمه هشیاری، حالت شبه رویا، حالت شبه رویا ابهام، گنگی the twilight zone between right and wrong مرز مبهم میان روا و ناروا
نیش، سرزنش وجدان، درد شدید و ناگهانی، تیر کشیدن، دور زدن، پیچیدن، درد کشیدن سایر معانی: (وجدان و غیره) عذاب، سوز، درد شدید و ناگهانی و کوتاه مدت، تیرکشی، زوک زوک کردن، درد شدید احساس کردن، س ...
ساده، افتاده، بی تکلف، بی ادعا، بی تصنع سایر معانی: نامغرور، فروتن، متواضع
[زمین شناسی] تا نشدنی [آمار] تا نشدنی
وحشیگری، خرابگری، دشمنی با علم و هنر سایر معانی: تباهگری، ویرانگری، آسیب رساندن به بناهای تاریخی و غیره
رسالتی، نبوتی، پیغمبری سایر معانی: پیامبرانه، وابسته به پیامبری و پیش بینی، پیش بینانه، از روی پیشگویی
رسالتی، نبوتی، پیغمبری سایر معانی: vatic نبوتی، از روی پیشگویی
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی سایر معانی: پرگویی، دراز گویی، بیان شفاهی، فعل سازی
شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران سایر معانی: رجوع شود به: sensual
نگهبان، محجور، اطاق عمومی بیماران بستری، صغیری که تحت قیومت باشد، نگه داری کردن، توجه کردن سایر معانی: (معمولا با: off) جا خالی دادن، خنثی کردن، پس زدن، دفع کردن، (بیمارستان) بخش، (بیمارستان ...
تار، تار عنکبوت، بافته، تنیده، بافت یا نسج، تنیدن سایر معانی: (عنکبوت و غیره) تار، تنسته، (به ویژه دروغ) دسته، رشته، سلسله، (هر چیز شبیه تارعنکبوت از نظر ظرافت یا ساختمان و غیره) شبکه، (کامپ ...