زشت، زننده، کثیف، کریه، نامطبوع، تند و زننده سایر معانی: (بسیار) کثیف، ناپاک، ملوث، هرزه، تهوع آور، بدبو، بدمزه، بیزارکننده، (بسیار) بد، ناخوشایند، شاق، بدجنس، نابکار، بدقلق، تندخو، بدخلق، ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابطال، لغو سازی، لغو شدگی سایر معانی: بی ارزش سازی، الغا، بی اثرسازی، ناچیز سازی [حقوق] ابطال، الغاء
منفور، مضر، نفرت انگیز، زیان بخش، گزنداور سایر معانی: (در اصل) در معرض خطر یا صدمه، آسیب پذیر، زننده، نامطبوع، ناخوشایند، نفرت بار، منزجر کننده، بیزار کننده، سرزنش پذیر، قابل تنبیه، نکوهیدنی ...
نفرت انگیز، بدصفت، کراهت اور سایر معانی: تنفر انگیز، متنفر کننده، بیزار کننده، آریغ انگیز
جذاب، موقر، خوش قیافه، شخصی، با شخصیت، خوش سیما سایر معانی: (شخصیت) خوشایند، دلپذیر، دوست داشتنی، تودل برو
زیبا، بدیع، خوش منظره، شایان تصویر سایر معانی: (منظره) زیبا، دیدنی، تماشایی، تصویر کردنی، جالب، زنده، گیرا، تصویر مانند، فرتورسان، عکس مانند، مناسب برای نقاشی، ناروال، نامتعارف، غیرعادی و جا ...
کتاب الفباء، فشنگ، چاشنی، بتونه، مبادی اولیه سایر معانی: (کلاس اول) کتاب الفبا، کتاب قرائت، کتاب نوآموز، (اسلحه و بمب و غیره) چاشنی، وابسته بدوران بشر اولیه، باستانی، ابتدایی [شیمی] آستر [عم ...
قابل حصول، بدست اوردنی سایر معانی: بدست اوردنی، قابل حصول
حاضر جوابی، جواب شوخی امیز سایر معانی: پیش جوابی، پاسخ سریع و زیرکانه، جواب دندان شکن، پاسخ تر و چسبان
زننده، دافع، متنفر کننده، تنفر اور سایر معانی: رانشگر، رانشی، دافعه، بیزار کننده، وازننده، دلزن، آریغ انگیز، تنفرآور، مشمئزکننده، منزجر کننده، پس زن، پس ران، پسکوب [برق و الکترونیک] دافع [ری ...
عالی، شکافنده سایر معانی: (اسباب) پاره کننده، کننده، - کش، - بر، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) عالی، هنگامه، معرکه [عمران و معماری] خرد کردن [معدن] تراشه کردن (حفر چاه و تونل) - شیارزنی (ترابری ...
اولیه سایر معانی: اصلی، اساسی، بدوی، ابتدائی، مقدماتی، اولی یا اولیه، ناقص، رشد نکرده