درست کردن، ساختن، سرودن، تصنیف کردن سایر معانی: ترکیب کردن، همنهشتن، همنهش کردن، هم نهشته کردن یا شدن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، انشا کردن، گفتن، نگاشتن، (موسیقی) ساختن، سراییدن، تلفیق کردن، ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] دخشه ساختگی ؛ ترتیب ساختگی
[ریاضیات] گروه مرکب
[عمران و معماری] پلکان مرکب
رامی ,رامش ,سودگی
آهنگساز [موسیقی] خالق اثر موسیقایی
واژههای مصوب فرهنگستان
تجزیه کردن، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن سایر معانی: تجزیه شدن یا کردن، واهشتن، واپاشیدن، متلاشی کردن یا شدن، وارفتن، وانهادن، پوسیدن، گندیدن [شیمی] 1- تجزیه شدن یا کردن، واهشتن، وا ...
تجزیه شده، متلاشی سایر معانی: تجزیه شده
پریشان کردن، بر هم زدن، مضطرب ساختن سایر معانی: (آرامش کسی را) به هم زدن، آشفته کردن، هراساندن، بور کردن
(دوباره) تصنیف کردن، ترتیب دادن، تنظیم کردن، دوباره انشاء کردن
[زمین شناسی] گرانیت نوترکیب - الف) آرکوزی که از بقایای فلدسپاتی تحکیم یافته ای ساخته شده (حاصل هوازدگی سطحی یک سنگ گرانیتی زیرین) و به دلیل حمل مجدد و تجزیه کم و رخداد سیمانی شدن، سنگ بسیار ...
[سینما] ترانه ساز