چرم گاومیش، چرم زرد خوابدار، گاو وحشی، جلا، ضربت، ضرب، محکم، از چرم گاومیش، زردنخودی، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن سایر معانی: رنگ زرد مایل به قهوه ای، بسیار علاقمند و ماهر (در کاری)، علا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرم گاومیش سایر معانی: چرم گاومیش
گاو وحشی، ترساندن سایر معانی: (امریکا - خودمانی) هاج و واج کردن، سردرگم کردن، (جانورشناسی) بوفالو (گونه های مختلف گاو وحشی که برخی از انواع آن اهلی شده اند)، گاومیش، (عامیانه) گاو وحشی امریک ...
(گیاه شناسی) علف گاوی (buchlo dactyloides که کوتاه و خزنده است و در دشت های امریکای شمالی می روید و علوفه ی چارپایان است)
ماشین سابزنی [مهندسی بسپار - تایر] وسیلهای مخصوص برداشتن رویۀ کهنۀ تایر و آمادهسازی آن برای روکش کردن
واژههای مصوب فرهنگستان
میانگیر [رایانه و فنّاوری اطلاعات] حافظهای برای ذخیرهسازی موقت دادهها که برای انتقال دادهها از دستگاهی به دستگاه دیگر یا از بخشی از رایانه به بخش دیگر آن به کار ...
سپر، حائل، میانگیر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور سایر معانی: کسی که با مالیدن چیزی را صیقل می دهد، جلا دهنده، چیز یا شخصی که بین دو چیز (معمولا متخاصم) حایل شود، حایل شدن، میان ...
[نساجی] تسمه ضربه گیر
[ریاضیات] دریچه ی میانگیر
[نساجی] سر ضبره گیر پشت چوب مضراب
حافظه میانیگر [برق و الکترونیک] حافظه ی میانگیر عنصر همزمانی بین دو نوع حافظه ی متفاوت در رایانه . در حین تبادل داده ها بین حافظه ی میانگیر و حافظه ی داخلی یا ثانویه، محاسبات رایانه ای ادامه ...
[کامپیوتر] تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند