معنی

چرم گاومیش، چرم زرد خوابدار، گاو وحشی، جلا، ضربت، ضرب، محکم، از چرم گاومیش، زردنخودی، براق کردن، پرداخت کردن، پرداختن
سایر معانی: رنگ زرد مایل به قهوه ای، بسیار علاقمند و ماهر (در کاری)، علامه، خوره، (با چرم یا پارچه و غیره) پرداخت کردن، جلا دادن، برق انداختن، صیقل دادن، چرم گاومیش (که ضخیم است و رنگ آن زرد مایل به قهوه ای است)، کت نظامی (از چرم گاومیش)، تکه چوبی که روی آن چرم یا پارچه چسبانده باشند (برای جلا دادن به کار می رود)، جلاگر، رجوع شود به: buffing wheel، چرمی، ضربه (امروزه فقط در عبارت blindman's buff به کار می رود)، پوست انسان
[نساجی] عملیات پرداخت - صیقل دادن - ضربه گیری - نخودی رنگ - چرم گاومیش

دیکشنری

بفرمایید
اسم
buff, buff leatherچرم گاومیش
buffچرم زرد خوابدار
strike, blow, impulse, bump, hit, buffضربت
buffalo, buffگاو وحشی
satin, polish, varnish, gloss, burnish, buffجلا
multiplication, beat, stroke, coining, hit, buffضرب
فعل
shine, buff, polish, glazeبراق کردن
pay off, pay, buff, burnish, disburse, furbishپرداخت کردن
pay, shell out, reimburse, pay off, give money, buffپرداختن
صفت
buffاز چرم گاومیش
buffزردنخودی
sturdy, strong, firm, solid, tight, buffمحکم

ترجمه آنلاین

گاومیش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.