معنی

[ یَ لَ ] (ع اِ) جوشن چرمین. یلبة، یکی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): چنانکه ماه همی آرزو کند که بود مر اسب او را آرایش لگام و یلب.فرخی. || سپر یا زره چرمین یا به خصوص کلاه چرمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سپر از پوست. (مهذب الاسماء). || پولاد و آهن بی آمیغ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). آهن پولاد. (مهذب الاسماء). || سپر نمدین که اندرون آن از عسل آمیخته به ریگ آگنده باشد. (ناظم الاطباء). سپر نمدین که عسل و ریگ آمیخته اندرونش پر کنند. (منتهی الارب). || پوست. جلد. چرم. (یادداشت مؤلف). چرم و پوست. (ناظم الاطباء). چرم. (آنندراج). || (ص) کلان از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.