معنی

[ ثُ عَ لِ ] (اِخ) لقب فخرالدین ابوشجاع محمدبن علی بغدادی است. او بیست سال بموصل بود و سپس بدمشق شد و صلاح الدین ایوبی و دیگر رؤساء به او اکرام کردند و صلاح الدین برای او ماهی سی دینار اجری فرمود او مردی متدین و صاحب نسک و ورع و کثیرالصیام بود و در جامع دمشق ماهها معتکف میشد و مقصورهٔ کلاسه را برای او ساختند و او را تصانیف بسیار است از آنجمله زیج مشهور اوست که نیکو و صحیح است دیگر المنبر فی الفرائض و کتاب فی غریب الحدیث، عشر مجلدات و کتاب فی الخلاف مجدول بر وضع تقویم الصحة. و وی دائم الاشتغال بود و صاحب اشعار بسیار است آنگاه که از زیارت خانه باز می گشت چون بحله رسید چوب محمل بر سر او فرود آمد و بمرد و جسد وی به بغداد برده بجنب خاک پدر و مادر وی بخاک سپردند و غیبت او از بغداد چهل سال کشیده بود . رجوع به ابن الدهان فخرالدین ابوشجاع... شود .

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.