[ اَ خُ ] (اِ مرکب) اندوخرما. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج ۱ ص ۱۹۲). رجوع به اندوخرما و اربه شود.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) بیرون رفتن و افتادن از دست. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). از دست بیرون آمدن. (از اقرب الموارد). یقال: انداص الشی ءُ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بن ...
[ اِ ] (ع مص) از جایی بجایی شدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). از جایی بجایی نقل کردن. (تاج المصادر بیهقی). یقال: اندال القوم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطبا ...
[ اَ دَ ] (مص) تعجب کردن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). متعجب شدن. (ناظم الاطباء). || سخنی که از روی حیرت و تعجب گفته شود. (از انجمن آرا) (از آنندراج). || سخنی ...
[ اَ ] (اِخ) دهی است از بخش هریس شهرستان اهر با ۴۵۱ تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
۱. = اندیشیدن ۲. اندیشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بداندیش، خیراندیش، دوراندیش، نیکاندیش.
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ ] (نف مرخم) در ترکیب بجای اندیشنده نشیند. (از یادداشت مؤلف). پندارنده و اندیشه کننده و نگرنده و تفکرکننده و تأمل کننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد مانند خیراندیش... (ناظم الاطب ...
(اَ مَ) (ص مر.)۱- متفکر.۲- صاحب اندیشه و تفکر.
فرهنگ فارسی معین
[ اَ مَ ] (ص مرکب) متفکر و در فکر و اندیشه فرورفته. (ناظم الاطباء). فکرمند و فکرناک. (آنندراج). متفکر. (یادداشت مؤلف). اندیشناک. غمگین. مضطرب. نگران : آن روز که حسنک را بر دار کردند استادم ...
[ اَ شَ / شِ ] (اِمص) فکر. (انجمن آرا) (آنندراج) (دهار) (منتهی الارب) (نصاب). فکر و تدبیر و تأمل و تصور و گمان و خیال. (ناظم الاطباء). فکرة. فکری. رویة. هویس. (از منتهی الارب). وهم. هم. (م ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.