کلمۀ ندا؛ ای پروردگار من؛ ای خدای من.
فرهنگ فارسی عمید
[ رَبْ یْ ] (ع منادا، صوت) رَبِّ. گاهی در قَسَم «ب» دوم را به «ی» بدل کنند، و منه قولهم: لا و ربیک لاافعل کذا؛ یعنی قسم بپروردگار تست... (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از م ...
لغتنامه دهخدا
[ رَبْ بی ] (ع منادا، صوت) پروردگار من. خدایا. الهی. (یادداشت مرحوم دهخدا). ای خدای من. (ناظم الاطباء): ابریق می مرا شکستی ربی بر من در عیش را ببستی ربی بر خاک بریختی می ناب مرا خاکم بدهن ...
[ رِبْ بی ی ] (ع ص نسبی، اِ) گروه بسیار. ج، رِبّیّون. (یادداشت مرحوم دهخدا). واحد رِبّیّین است، و هم الوف من الناس. هزارها. ج، رِبّیّون. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ( ...
[ رُ با ] (ع اِ) جِ رُبْیة. (ناظم الاطباء). رجوع به رُبْیة شود.
[ رُبْ بی ی ] (ص نسبی) نسبت به قبایل پنجگانهٔ رباب است لأن الواحد منهم ربة لأنک اذا نسبت الشی ء الی الجمع ردته الی الواحد کما تقول فی المساجد مسجدی الا ان تکون سمیت به رجلاً فلا ردة الی ...
[ رُ با ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب).
[ رُ با ] (ع اِ) جِ رُبْیة و رُبَیّة. (منتهی الارب).
[ رَ ءَ ] (ع اِ) طلایه. (فرهنگ فارسی معین). طلایه. ج، رَبایا. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رَبایا شود. || دیده بان. دیده بان لشکر. (دهار).
[ رِبْ ] (ع اِ) تثنیهٔ رِبا. (منتهی الارب). رجوع به رِبا شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.