کسی که در گرمابه مردم را کیسه میکشد و شستوشو میدهد؛ کیسهکش.
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که انسان او را از ته دل دوست بدارد مانندِ فرزند عزیز؛ بستهشده به دل. ۲. (اسم) [قدیمی] معشوق؛ محبوب.
گیاهی با شاخهها و برگهای باریک که گل آن شبیه سوسن کبود و بلندیش تا یک متر میرسد و ریشۀ آن شبیه پیاز است و بعد از خشک شدن بسیار سخت میشود. در طب به کار میرود؛ ذن ...
۱. دلخواه؛ پسندیده؛ شایسته. ۲. نوازشکننده. ۳. تسلیدهنده. ۴. مهربان.
"
دلبسته؛ دلباخته؛ فریفته؛ عاشق.
۱. زیبایی. ۲. عمل ربودن دلها بهواسطۀ زیبایی.
۱. افسردگی. ۲. ناامیدی.
خرقه؛ پوستین؛ جامۀ درویشی؛ لباس ژنده و مرقع که درویشان به تن میکنند.
= رتیل
۱. شکمباره؛ چلاس. ۲. [مجاز] چشمچران. ۳. [مجاز] هرزه؛ ولگرد.
قلب؛ دل.