[ دِ بَ ] (نف مرکب) که دل را ببندد. دربندکنندهٔ دل. اسیرکنندهٔ دل. عاشق کش. جاذب. دلکش. دلبر: زلفش کمند دلبند و غمزه اش ناوک جان شکار. (سندبادنامه ص ۲۳۷). پریچهره بتان شوخ دلبند ز خال و لب ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.