۱. نوشیدنی تهیهشده از یخ کوبیدهشده و شربت آلبالو، لیمو و امثال آنها. ۲. خوراکی که از شیر، شکر، نشاسته، و گلاب تهیه کرده و پس از سرد شدن به شکل لوزی یا شکل دیگر می& ...
فرهنگ فارسی عمید
تگرگ: یخچه میبارید از ابر سیاه / چون ستاره بر زمین از آسمان (رودکی: ۵۰۹).
اسبی که سوار بر اسب دیگر آن را با خود ببرد؛ بالاد؛ بالاده؛ کتل؛ جنیبت.
١. ابزار یا قطعهای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعهای مشابه خراب شود میتوان بهجای آن کار گذاشت. ٢. (اسم) یدک.
۱. ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ، و امثال آنها. ۲. زین و برگ اسب. ۳. نوار بافتهشده از مفتولهای نازک فلزی.
= کلاکموش
= یورغه
= یارغو
۱. بادفر؛ فرفره. ۲. سنگریزۀ سفید درخشان.
= ارمغان
درم و دینار؛ زر و سیم: تا حکیم زمانه احمق شد / دل او عشقباز یرمق شد (سنائی۱: ۶۷۸).
۱. نیایش؛ ستایش. ۲. سراییدن یسنا.