[ یَ ] (اِخ) ابن حنظلةبن مالک، پدر قبیله ای از تمیم و از آن قبیله است متمم بن نویرهٔ صحابی. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ یَ عی ی ] (اِخ) مالک بن عوف بن سعد... ابن یربوع یربوعی نصری، از مشرکان غزوهٔ حنین بود و درک فیض صحبت حضرت کرد. (از لباب الانساب).
[ حَ زَ نِ یَ ] (اِخ) یاقوت گوید: یکی از مرابع عرب در نزدیکی فید از جهت کوفه است، عربان در حق آنجا میگفتند: «من تربع الحزن و تشتی الصمان و تقیظ الشرف فقد اخصب». و برخی گویند در طریق حاج واق ...
[ عَ قَ مَ یِ یَ ] (اِخ) ابن هوذةبن شماس بن باباتمیمی. وی از کسانی بود که در دورهٔ جاهلیت و اسلام میزیست. (از الاصابة ج ۵ قسم سوم ص ۱۱۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.