compose
معنی
سایر معانی: ترکیب کردن، همنهشتن، همنهش کردن، هم نهشته کردن یا شدن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، انشا کردن، گفتن، نگاشتن، (موسیقی) ساختن، سراییدن، تلفیق کردن، اصلاح و تعدیل کردن، (در مورد ارقام و غیره) آشتی دادن، حل و فصل کردن، (خود را) آرام کردن، جمع و جور کردن، (چاپ) حروف چینی کردن، (با کامپیوتر یا عکسبرداری و غیره) چاپ کردن
[ریاضیات] ترکیب کردن، همنهشتن