نوعی مخمر ابجو cerevisiae saccharomyces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[صنایع غذایی] مخمر کاذب : به مخمر هایی گفته میشود که تولید آسکوسپور نمیکنند.و فقط با جوانه زدن و یا تقسیم شدن تکثیر میابد.
[صنایع غذایی] مخمر سطحی :به گروهی از مخمرها که اکسید کننده اند و به صورت غشائ و یا پرده نازکی در سطح مایعات نشو و نما میکنند.
فوران کننده [نساجی] قل زدن - جوشیدن
کف، حباب، سرجوش، جوش وخروش، حباب های ریز، کف کردن، کف بدهان اوردن سایر معانی: کف (روی آب و شیر جوشیده و غیره)، ابری، اسفنجی، کف دار کردن، کف به دهان آوردن، هرچیز کف مانند: عرق بدن اسب، کف (د ...
کف الود سایر معانی: کف آلود، کف دار، کف کن، کف مانند، کف سان، نرم و لطیف [مهندسی گاز] کفالود [نساجی] کف مانند - کف دار - کف آلود
هیجان، کف صابون، کف یا عرق اسب، صابون زدن، کف بدهان اوردن سایر معانی: (صابون و غیره) کف، با کف صابون پوشاندن یا پوشیده شدن، کف کردن، (اسب و غیره) عرق کف آلود، (عامیانه) هیجان، شور، (عامیانه) ...
خمیرمایه، ماده ای که خمیر را ور می آورد، ورآور (leavening agent هم می گویند) [صنایع غذایی] ور آمدن : بالا آمدن خمیر بر اثر تخمیر. میکرو ارگانیسم عامل ساکارومایسس سرویزیه است.
کف الود، کف دار سایر معانی: کف آلود، پرکف [نساجی] کف آلود - کف دار - پر کف
محیطی انتخابی که حاوی آهن و سیتئین کافی برای تأمین نیازهای رشد برخی اندامگانهاست [زیستشناسی - میکربشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی مخمر صنعتی که از آن در تهیۀ محصولات نانوایی برای ورآوردن خمیر و ایجاد بافت اسفنجی استفاده میشود [علوم و فنّاوری غذا]