وثیقه، بیعانه، صمیمانه، سنگین، دلگرم، جدی، با حرارت، مشتاق، مهم سایر معانی: جدی و ساعی، کوشا و صمیمی، دارای خلوص نیت و پشتکار، بی آلایش، صادقانه، مهم (در مقابل جزئی یا ناچیز)، پر اهمیت، نشان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطلق، مجازی، بی شرط، ضمنی، التزامی، اشاره شده، تلویحا فهمانده شده سایر معانی: تلویحی (در برابر: صریح یا رک explicit)، سربسته، غیرصریح، بی چون و چرا، قطعی، محض، مفهوم [ریاضیات] ضمنی، تلویحی، ...
خالصانه، باشرافت سایر معانی: ارادتمند شما، مخلصشما
استوار، ثابت قدم، متین سایر معانی: راسخ عزم، پر اراده، پر عزم، محکم، ایستار، ایستمند، تغییر ناپذیر، همانباش، پابرجای، خیره