earnest
معنی
وثیقه، بیعانه، صمیمانه، سنگین، دلگرم، جدی، با حرارت، مشتاق، مهم
سایر معانی: جدی و ساعی، کوشا و صمیمی، دارای خلوص نیت و پشتکار، بی آلایش، صادقانه، مهم (در مقابل جزئی یا ناچیز)، پر اهمیت، نشانه، پیش آگهی، پیشداد، پیش درآمد، پیش پرداخت، پذیرانه، ارمون (بیشتر می گویند: earnest money)، علاقه شدید به چیزی
سایر معانی: جدی و ساعی، کوشا و صمیمی، دارای خلوص نیت و پشتکار، بی آلایش، صادقانه، مهم (در مقابل جزئی یا ناچیز)، پر اهمیت، نشانه، پیش آگهی، پیشداد، پیش درآمد، پیش پرداخت، پذیرانه، ارمون (بیشتر می گویند: earnest money)، علاقه شدید به چیزی
دیکشنری
جدی
اسم
security, pledge, guarantee, guaranty, surety, earnestوثیقه
deposit, pledge, earnest, earnest moneyبیعانه
صفت
serious, earnest, solemn, drastic, rigid, energeticجدی
eager, keen, enthusiastic, aspiring, avid, earnestمشتاق
confident, earnestدلگرم
heavy, serious, hefty, hard, weighty, earnestسنگین
important, significant, main, great, serious, earnestمهم
fervent, hot, earnest, adust, ebullient, strenuousبا حرارت
devotional, hearty, earnest, inmost, matey, heart-wholeصمیمانه
ترجمه آنلاین
جدی
مترادف
ardent ، busy ، devoted ، diligent ، eager ، fervent ، fervid ، heartfelt ، impassioned ، industrious ، keen ، passionate ، perseverant ، purposeful ، sedulous ، sincere ، urgent ، vehement ، warm ، wholehearted ، zealous