وال گیری، صید نهنگ، (عامیانه) کتک جانانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی سایر معانی: برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن [حقوق] باطل کردن نفی کردن ...
غول، نرهغول، ادم غول پیکر، قوی هیکل سایر معانی: بزرگ هیکل، بسیار بزرگ، غول آسا، لندهور، عظیم الجثه، غول پیکر [برق و الکترونیک] غول آسا
چاق، جسیم، جامد، وزین سایر معانی: (نادر) رجوع شود به: massive، متراکم، غلیظ
افعی وار سایر معانی: پیشگویانه، پیامبرانه، غیبگویانه، وحی آمیز، مانند اژدر مار، مانند مار بزرگ، برغمان سان، پایتون مانند، pythonine افعی وار
نوعی طعمهگذاری که در آن یک مقام یا شخصیت بلندپایه یا سرشناس هدف قرار میگیرد [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات]
واژههای مصوب فرهنگستان