معنی

چاق، جسیم، جامد، وزین
سایر معانی: (نادر) رجوع شود به: massive، متراکم، غلیظ

دیکشنری

عظیم
صفت
obese, chubby, fat, overweight, fatty, massyچاق
weighty, heavy, ponderous, massyوزین
bodied, bulky, voluminous, corpulent, massyجسیم
solid, illiquid, rigid, insensitive, exanimate, massyجامد

ترجمه آنلاین

توده ای

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.