صرف کردن، مصرف کردن، خرج کردن سایر معانی: هزینه کردن، گساردن، تحلیل بردن، ته کشاندن [ریاضیات] مصرف کردن، از دست دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چکیدن، کشیدن، شستشو کردن، ریختن سایر معانی: (شعر قدیم)، استحمام کردن، جاری بودن در امتداد چیزی، (اسکاتلند) پس مانده، ته مانده [عمران و معماری] گدازه
ارایش، ضروری، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت سایر معانی: آرایش (به ویژه آرایش مو)، جایی، مبال، شستشو و ضدعفونی سازی زخم و غیره، زخم بندی، پانسمان، زخم تیمار، برای مستراح، (مهجور) میز توالت (ا ...