[کوه نوردی] کوه گَرد، کسی که به پیاده روی در دامنه های کم ارتفاع می پردازد.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرس فروشگاه بزرگ خردهفروشی سایر معانی: (در فروشگاه ها) سرپرست فروشندگان (floor manager هم می گویند)، راهنمای مغازه
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
(نادر) ولگرد شبانه، فاحشه ی دوره گرد (در شب ها)، دزد شبانه، کسیکه شب در خواب راه میرود، جانور شب پر
بالبان [حملونقل هوایی] هریک از افرادی که در کنار یکی از بالهای هواگَردِ درحالخزش حرکت میکند تا از برخورد نوک آنها با موانع موجود جلوگیری شود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ایجاد کردن، به وجود آوردن، به کار انداختن، فاحشه ی تلفنی، فاحشه تلفونی
معشوقه سایر معانی: معشوقه
سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد سایر معانی: رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده
فاحشه سایر معانی: جنده بازی کردن، خانم بازی کردن، روسپی، لکوری، قحبه، زن بی عفت، کسو، نانجیب، جندگی کردن، روسپی گری کردن، فاحشگی کردن، (مهجور) فاحشه کردن، به روسپی گری واداشتن، فاحشه بازی کر ...
مواد رُسی یا رُسسان طبیعی با قابلیت جذب بالا که معمولا بخش اعظم آنها سیلیکاتهای صفحهای آبدار است [زمینشناسی]