شلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دستهجمعی، بصورت شلیک در کردن، شلیک کردن سایر معانی: (جنگ افزار یا سخن و غیره) رگبار، باران، شلیک پی در پی، به صورت رگبار فرستادن یا آمدن، پشت سر هم شلیک کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش : ضربه هاى پى درپى کوتاه و مستقیم
(ورزش های راکت دار مانند تنیس) ضربه از ارتفاع کم
شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش، شکفتن، از هم پاشیدن، ترکیدن، منفجر کردن، قطع کردن سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های ...
توپ اندازی، بتوپ بستن سایر معانی: آتش مدام، شلیک پیاپی، گلوله باران، زیر آتش توپ گرفتن، به توپ بستن، گلوله باران کردن، (توپخانه)، غریو
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان
ورزشی مرکب از فوتبال و چمورزی و والیبال که در آن توپ را با استفاده از همۀ اعضای بدن به غیر از دستها از روی توری بلند عبور میدهند [ورزش] ...
واژههای مصوب فرهنگستان