volley
معنی
شلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دستهجمعی، بصورت شلیک در کردن، شلیک کردن
سایر معانی: (جنگ افزار یا سخن و غیره) رگبار، باران، شلیک پی در پی، به صورت رگبار فرستادن یا آمدن، پشت سر هم شلیک کردن یا شدن، (تنیس و والیبال و غیره) والی، تبادل مکرر، زدن توپ قبل از اینکه به زمین بخورد، (مکررا) توپ را رد و بدل کردن
[فوتبال] شلیک کردن - ضربه زدن توپ در هوا
سایر معانی: (جنگ افزار یا سخن و غیره) رگبار، باران، شلیک پی در پی، به صورت رگبار فرستادن یا آمدن، پشت سر هم شلیک کردن یا شدن، (تنیس و والیبال و غیره) والی، تبادل مکرر، زدن توپ قبل از اینکه به زمین بخورد، (مکررا) توپ را رد و بدل کردن
[فوتبال] شلیک کردن - ضربه زدن توپ در هوا
دیکشنری
غول پیکر
اسم
fire, volley, burstشلیک
shower, volley, cloudburst, meteoric shower, meteor shower, spateرگبار
fusillade, volleyتیرباران
volleyشلیک بطور دستهجمعی
فعل
salvo, fire, run up, volleyشلیک کردن
volleyبصورت شلیک در کردن
ترجمه آنلاین
رگبار