[آب و خاک] تابش جوی رو به بالا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] بالا اریبی [ریاضیات] بالا اریبی [آمار] بالااریبی
[ریاضیات] تابع مقعر رو به بالا
ادامۀ فراسو [ژئوفیزیک] محاسبۀ میدان پتانسیل در ترازی بالاتر از ترازی که میدان در آن اندازهگیری شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] جریان رو به بالا
[آب و خاک] تابش کل روبه بالا
[عمران و معماری] سرعت صعود
[نفت] بالا آمدگی تاقدیسی
تقریبا سایر معانی: تقریبا [ریاضیات] به تقریب، تقریبا، تخمینا، تقریب زدن
همسازی با بَعد [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار یا سختافزاری که با سامانههای بعدی همسازی داشته باشد
سر بالایی، جاده سربالا، دشوار سایر معانی: به طرف قله ی تپه، فرازسوی، در بلندی، (در جای) بلند، مرتفع، سخت، شاق، مشکل، سر بالایی [عمران و معماری] سربالایی - سربالا [زمین شناسی] سر بالایی، سربا ...
رویه، فوقانی، بالایی، بالا رتبه، زبرین، بالاتر، بالا سایر معانی: فرازین، علیا، فرازتر، بلندتر، رویی، (در) رو، شمالی، اخیرتر، نو، نوین، (جمع) جامه ی بالایی، بلوز، پیراهن، دندان بالا، دندان فو ...