uphill
معنی
سر بالایی، جاده سربالا، دشوار
سایر معانی: به طرف قله ی تپه، فرازسوی، در بلندی، (در جای) بلند، مرتفع، سخت، شاق، مشکل، سر بالایی
[عمران و معماری] سربالایی - سربالا
[زمین شناسی] سر بالایی، سربالا
سایر معانی: به طرف قله ی تپه، فرازسوی، در بلندی، (در جای) بلند، مرتفع، سخت، شاق، مشکل، سر بالایی
[عمران و معماری] سربالایی - سربالا
[زمین شناسی] سر بالایی، سربالا
دیکشنری
بالا رفتن
اسم
uphill, accolade, acclivity, haughtiness, arrogance, ascentسر بالایی
uphillجاده سربالا
صفت
difficult, hard, tough, arduous, formidable, uphillدشوار
ترجمه آنلاین
سربالایی
مترادف
acclivous ، ascending ، climbing ، mounting ، rising ، skyward ، sloping upward ، toward summit ، up ، uprising