معنی

رویه، فوقانی، بالایی، بالا رتبه، زبرین، بالاتر، بالا
سایر معانی: فرازین، علیا، فرازتر، بلندتر، رویی، (در) رو، شمالی، اخیرتر، نو، نوین، (جمع) جامه ی بالایی، بلوز، پیراهن، دندان بالا، دندان فوقانی، (کفش) رویه
[ریاضیات] بالایی

دیکشنری

بالا
اسم
procedure, surface, scheme, tack, method, upperرویه
صفت
upper, superior, upward, over, o'erبالایی
upper, overheadبالا
upper, top, overhead, head, dorsal, overفوقانی
above, upper, superior, seniorبالاتر
upper, upmostزبرین
senior, upperبالا رتبه

ترجمه آنلاین

بالا

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.