کم، کمتر، ندره، بندرت، گاه گاهی [ریاضیات] به ندرت، کم، گاهی گاهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحصرا سایر معانی: به ویژه، بخصوص، مخصوصا، بالاخص، جز به جز، قلم به قلم، به طور مبسوط، مشروحا، به طور فوق العاده، یک کاره، یکجور مخصوص، بطرز مخصوص، جزبجز [فوتبال] مخصوصا [ریاضیات] به ویژه ...
شخصا، به تنهایی، بویژه، مخصوصا، بشکل عجیب وغریب
بندرت، ندرتا، بسیار کم، خیلی کم سایر معانی: به ندرت، گهگاه، کم، کمتر [نساجی] به ندرت - ندرتاً - گاهی