[زمین شناسی] چین مواج - یک چین فرعی که رئوس گرد شده دارد. چینی که طبقات آن به فرورفتگی ها و برجستگی هایی خمیده شده است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باد کرده، موج مانند سایر معانی: بیلون (آمیزه ای که در ساختن برخی سکه ها به کار می رود: نقره یا طلا با درصد زیادی از مس یا فلز دیگر)، پرموج، پرخیزاب، پرآبکوهه، پرتلاطم، مواج
پرچین و شکن، موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرموج سایر معانی: متلاطم، (مثل موج) پست و بلند، پر تپه و ماهور، ناصاف، ناهموار، لرزان، متزلزل، دارای حرکت موجی، جنبش بعقب و جلو [عمران و معماری] ...
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...