معنی
پرچین و شکن، موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرموج
سایر معانی: متلاطم، (مثل موج) پست و بلند، پر تپه و ماهور، ناصاف، ناهموار، لرزان، متزلزل، دارای حرکت موجی، جنبش بعقب و جلو
[عمران و معماری] موجی
[نساجی] موج دار - پر موج - پر چین وچروک
سایر معانی: متلاطم، (مثل موج) پست و بلند، پر تپه و ماهور، ناصاف، ناهموار، لرزان، متزلزل، دارای حرکت موجی، جنبش بعقب و جلو
[عمران و معماری] موجی
[نساجی] موج دار - پر موج - پر چین وچروک
دیکشنری
موج دار
صفت
raging, wavy, stormyمواج
rippling, wavy, lumpy, sinuate, undulant, vermiculateموج دار
wavyپر تلاطم
wavyمتموج
crisp, crispy, wavyپرچین و شکن
wavyپرموج
ترجمه آنلاین
موج دار