مسابقه ی طناب کشی، مسابقه طناب کشی، مسابقه برای برتری یافتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناو یدک کش، کشتی یدک بر، کرجی یا کشتی یدک کش [عمران و معماری] قایق یدک کش
[نفت] منجنیق بادی
(جانور شناسی) لوله ماهی (جنس physalia از siphonophores که در آب های گرمسیری مثل کیسه شناورند)
یدککش بازگردانی [حملونقل دریایی] یدککشی که از آن برای بازگردانی شناورهای آسیبدیده و درمعرضخطر، گاه در موقعیتهای اضطراری، استفاده میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بزرگ کردن، تقلا کردن، کشیدن، باد کردن، جابجا کردن، بلند کردن سایر معانی: (با زحمت) بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن و پرتاب کردن، (آه) کشیدن، سینه ی خود را بالا یا جلو آوردن، بااشکال حرف زدن، ...
حرکت تند و سریع، تکان ناگهانی، تکان، ادم احمق و نادان، تکان شدید و سخت، زود کشیدن، تکان تند دادن سایر معانی: (با حرکت ناگهان و تند) کشیدن، تاباندن، پیچاندن، کندیدن، به جلو فشار دادن یا افکند ...
گوش پوش، پس زدن دهنه اسب، گوشک، دیرک، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی، تیر، اویزه، کودن، ادم کله خر، بزور کشیدن، کشیدن و بردن، گنجانیدن سایر معانی: (چیز سنگین را) کشان کشان بردن، دنبال خود کش ...
کوشش کردن، سر و دست شکسن، کوشیدن، گستردن، جد و جهد کردن نزاع کردن سایر معانی: تکاپو کردن، تلاش کردن، جد و جهد کردن، (سخت) کوشیدن، چخیدن، تقلا کردن، ستیزه کردن، ستیزیدن، پیکار کردن، مبارزه کر ...
نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری سایر معانی: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز
شناوری پرقدرت برای کشیدن و یدک کردن کشتیها یا کمک به حرکت و جابهجایی آنها در محدودۀ بندر، بهویژه در زمان پهلوگیری یا جدا شدن از اسکله [حملونقل دریایی] ...