heave
معنی
بزرگ کردن، تقلا کردن، کشیدن، باد کردن، جابجا کردن، بلند کردن
سایر معانی: (با زحمت) بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن و پرتاب کردن، (آه) کشیدن، سینه ی خود را بالا یا جلو آوردن، بااشکال حرف زدن، (کشتیرانی) با طناب یا سیم بلند کردن یا کشیدن، چرخاندن، قلمبه شدن، درقلیدن، به طور آهنگین بالا و پایین رفتن، برآمدن و فرو رفتن، قی کردن، اق زدن، (کشتی) حرکت کردن، سر رسیدن، (زمین شناسی) جابجا کردن (لایه ی زمین)، جا بجایی، خیزانش، خیزاندن، دست و پا زدن، به سختی نفس کشیدن، هن هن کردن، نفس نفس زدن، عمل بلند کردن (با زور)
[عمران و معماری] آماس - آماسیدن - بالاآمدگی - بالا آمدن - برآمدگی
[زمین شناسی] افت افقی مولفه افقی جدایش شیبی را افت افقی یا هیو نامند
[معدن] افت افقی (زمین شناسی ساختمانی)
سایر معانی: (با زحمت) بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن و پرتاب کردن، (آه) کشیدن، سینه ی خود را بالا یا جلو آوردن، بااشکال حرف زدن، (کشتیرانی) با طناب یا سیم بلند کردن یا کشیدن، چرخاندن، قلمبه شدن، درقلیدن، به طور آهنگین بالا و پایین رفتن، برآمدن و فرو رفتن، قی کردن، اق زدن، (کشتی) حرکت کردن، سر رسیدن، (زمین شناسی) جابجا کردن (لایه ی زمین)، جا بجایی، خیزانش، خیزاندن، دست و پا زدن، به سختی نفس کشیدن، هن هن کردن، نفس نفس زدن، عمل بلند کردن (با زور)
[عمران و معماری] آماس - آماسیدن - بالاآمدگی - بالا آمدن - برآمدگی
[زمین شناسی] افت افقی مولفه افقی جدایش شیبی را افت افقی یا هیو نامند
[معدن] افت افقی (زمین شناسی ساختمانی)
دیکشنری
بیا
فعل
heave, slog, tussle, scramble, struggle, agonizeتقلا کردن
pick up, lift, ennoble, raise, exalt, heaveبلند کردن
replace, displace, dislocate, translocate, heave, repositجابجا کردن
drag, draw, pull, stretch, drain, heaveکشیدن
enlarge, magnify, maximize, heave, aggrandize, amplifyبزرگ کردن
perk, inflate, bloat, distend, fluff, heaveباد کردن
ترجمه آنلاین
بالا بردن