قاب، اسکلت، چهارچوب، قاعده، چارچوب، سفت کاری، ساختمان، بدن، تنه، بیان کردن، تنظیم کردن، قاب کردن، قاب گرفتن، چارچوب گرفتن سایر معانی: بدنه، استخوان بندی (ساختمان و پل و غیره)، هیکل، اندام، پ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک بسته، گروه، دسته، کوله پشتی، بسته، ملافه، بقچه، یک دست ورق بازی، بسته کردن، بسته بندی کردن، بزور چپاندن، بردن، توده کردن، بار کردن، قرار دادن سایر معانی: پاکت، کیسه، انبان، توبره، جعبه، گ ...
طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام، مسکن، منزل دادن، طاق زدن، سقف دار کردن سایر معانی: پشت بام، تاق، والاد (به سقف بیشتر می گویند: ceiling)، (مجازی) خانه، منزل، ماوا، کام، سقف (بیشتر می گویند: pa ...
قابی فولادی یا چوبی یا بتنی یا از آلیاژهای سبک که از عضوهای کششی و فشاری تشکیل شده است [مهندسی عمران]
واژههای مصوب فرهنگستان
قوسی که بهصورت خرپا ساخته شود [مهندسی عمران]
میلهای متصل به سرهای تیر خرپایی که کُرنش ناشی از فشار روبهپایین را انتقال میدهد [مهندسی عمران]