معنی
سایر معانی: پاکت، کیسه، انبان، توبره، جعبه، گله، (انسان) گروه (به ویژه دسته ی متشکل)، جرگه، گروهک، جمع، مشت، دسته ی ورق بازی، دست (deck هم می گویند)، (در ترکیب) آنچه که برای مدتی روی بدن قرار می دهند، مجموعه، افزانه، بقچه بستن، (در لفاف و غیره) پیچیدن، (در چمدان و غیره) گذاشتن، (خوراک و غیره را) در قوطی (و بسته و غیره) ریختن، قوطی کردن، کنسرو کردن، چپاندن، مملو کردن، آکندن، هم فشردن، انباشتن، پر کردن، بار، (بر چهارپا) بار کردن، گسیل کردن، (معمولا با شتاب) فرستادن، (با خود) حمل کردن یا داشتن، (خودمانی) تحویل دادن (پیام یا ضربه یا نیرو و غیره)، وارد آوردن، حاوی بودن، (معمولا با: off) با شتاب رفتن، عزیمت کردن، مناسب برای بسته بندی، وابسته به بسته بندی، (هیئت منصفه ی دادگاه یا اعضای هیئت و غیره را) به میل خود برگزیدن، از اعوان و انصار خود انتخاب کردن، (اسکاتلند) صمیمی، (در ترکیب) یک بسته، یک گروهه، یک بسته مثل بسته سیگاروغیره، فرستادن
[کامپیوتر] فشرده، بسته کردن، بسته، فشرده سازی.
[برق و الکترونیک] فشرده سازی ترکیب کردن چندین میدان اطلاعات مختلف به یک لغت ماشین برای کامپیوتر دیجیتال .
[مهندسی گاز] بستن، پیچیدن، بسته
[زمین شناسی] کوله پشتی،دسته، گروه، یک بسته ،بسته بندی کردن، قراردادن
[نساجی] بسته - دسته - بقچه نخ - بسته بندی
[ریاضیات] دسته کردن، بسته بندی، دسته بندی، دسته، بسته، عدلبندی
[کوه نوردی] کوله پشتی، کوله