سخن آرا، خوش زبان، وابسته به سخنرانی سایر معانی: وابسته به خطیبان و سخنوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر سایر معانی: سربلند، مفتخر، سرفراز، گردن فراز، گند دماغ، غد، افتخار آفرین، سرفراز کننده، غرور آفرین، پر جلال، شکوهمند، پر افتخار، پرشور، سرزنده، ...
بی میل سایر معانی: رنجیده، دلخور، برزخ، ناخشنود، غیظی
هیجان انگیز، شور انگیز، انگیزگر، (کاسبی و غیره) پر رونق، گرفته، گرم، چشمگیر، فوق العاده، ناروال، شهوت انگیز
بی دست و پا، بی وسیله، بی چاره سایر معانی: بی عرضه، بی کفایت
ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه سایر معانی: گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش
ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان سایر معانی: سختکوش، کاری، بژکول، مجدانه، با جد و جهد، مشتاقانه، با اشتیاق، وابسته به یا مشغول به تحصیل یا مطالعه، پژوهشی، پژوهشگرا ...
تاتر، تماشاخانه، تئاتر، تالار سخنرانی، بازیگر خانه سایر معانی: theater تئاتر
تماشاخانه گرایی، پیروی از روش تماشاخانه، تماشاخانه مسلکی
سه، شماره 3 سایر معانی: سه (3)، سه تا [برق و الکترونیک] سه [ریاضیات] سه
سه نفری، بازی سه نفری سایر معانی: گروه سه نفری، سه نفره، سه تایی
باد، بادکردگی، ورم، اماس، طمطراق، تورم سایر معانی: غرور