proud
معنی
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر
سایر معانی: سربلند، مفتخر، سرفراز، گردن فراز، گند دماغ، غد، افتخار آفرین، سرفراز کننده، غرور آفرین، پر جلال، شکوهمند، پر افتخار، پرشور، سرزنده، خودپسند، (مهجور) دلیر، شجاع
سایر معانی: سربلند، مفتخر، سرفراز، گردن فراز، گند دماغ، غد، افتخار آفرین، سرفراز کننده، غرور آفرین، پر جلال، شکوهمند، پر افتخار، پرشور، سرزنده، خودپسند، (مهجور) دلیر، شجاع
دیکشنری
مغرور
صفت
proud, arrogant, haughty, swanky, snobbish, imperiousمغرور
proud, prideful, proud-heartedسرافراز
arrogant, proud, haughty, perky, conceited, swaggeringمتکبر
proud, cocksure, arrogantغره
massive, great, enormous, tremendous, vast, proudعظیم
arrogant, prideful, proudبرتن
proudگرانسر
ترجمه آنلاین
افتخار
مترادف
appreciative ، august ، content ، contented ، dignified ، eminent ، fiery ، fine ، glad ، glorious ، gorgeous ، grand ، gratified ، gratifying ، great ، great hearted ، honored ، illustrious ، imposing ، impressive ، magnificent ، majestic ، memorable ، noble ، red letter ، rewarding ، satisfied ، satisfying ، self respecting ، spirited ، splendid ، stately ، sublime ، superb ، valiant ، vigorous ، well pleased