جعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن سایر معانی: شکل دادن (به)، ازکار درآوردن، ازخود ساختن، چلاک کردن، (ری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نوشته شده با دست ) خطی، دست نوشته، دست نگاشته، دست نگاشته a handwritten book کتاب خطی
از بین بردن، کنار گذاردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن سایر معانی: 1- منکوب کردن، درهم کوبیدن، سرکوب کردن 2- تنزل رتبه دادن، (از اختیارات یا مقام و غیره) محروم کردن 3 ...
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آما ...
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
تصریح کردن، باز گفتن، مجددا بیان کردن سایر معانی: دوباره ذکر کردن، به شکل دیگر گفتن، تکرار کردن
منشی، محرر، کاتب نسخه های خطی، کتابت کردن، حکاکی کردن سایر معانی: (پیش از اختراع چاپ) کاتب، نویسنده، مولف، رونویس کننده ی تورات، دبیر، خط نویس، (قلم ویژه ی علامت گذاری روی چوب یا سنگ یا آجر ...