تعریف، نقاشی از صورت سایر معانی: رجوع شود به: portrait، صورتگری، رخساره پردازی، رخ نگاشتگری، تصویرسازی، پیکر نگاری، تصویر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجسم کردن، توصیف کردن، تصویر کشیدن سایر معانی: تصویر کردن، (رخساره) کشیدن، فرتور کردن، رخ نگاشت کردن، شرح دادن، باز نمود کردن، نشان دادن، وصف کردن، (فیلم و تئاتر و غیره) نقش کسی را بازی کردن ...
پیکر نگار، صورتگر سایر معانی: پیکر نگار، صورتگر
صاحب منصبى که پایین تراز شهرداراست، شهردار
[ریاضیات] ماتریس معین مثبت، ماتریس همیشه مثبت [آمار] ماتریس همیشه مثبت
الکتریسیته ی مثبت، بار مثبت [برق و الکترونیک] الکتریسیته مثبت بار مثبتی که در شیشه مالش داتده شده با ابریشم ایجاد می شود .
[برق و الکترونیک] الکترود مثبت الکترودی که به عنوان آند در پیل ابتدایی، به هنگام تخلیه پیل عمل می کند. این الکترود به پایه مثبت پیل وصل می شود . الکترونها از طرف مدار خارجی به سوی الکترود مث ...
تراز مثبت نیتروژن [تغذیه] حالتی که در آن مقدار نیتروژن مصرفی بیشتر از نیتروژن دفعشده است
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] سیستم منطقی که در آن ولتاژ کم بیانگر بیت صفر و ولتاژ بالا بیان کننده بیت یک می باشد
پوزیترن، ذره کوچک مثبت سایر معانی: (فیزیک - مخفف: positive electron) پوزیترون، الکترون مثبت، فیزیک پوزیترن [شیمی] پوزیترون
برشنگاری پوزیترونگسیلی [فیزیک] [فیزیک] روشی برای برشنگاری که در آن پرتوهای گامای ناشی از نابودی زوجالکترون ـ پوزیترون اندازهگیری میشود |||[م. ...
[برق و الکترونیک] پویشگر پرتونگاری مقطعی گسیل پوزیترون ؛ پویشگر PET دستگاه تصویر برداری پزشکی که از آرایه ای ازبلورهای آشکارساز تابش تشکیل می شوند که روی حلقه در برگیرنده بدن بیمار قرار گرفت ...