ستمگر، غم افزا، ظالم، ستمکار، متعدی، ستم پیشه، ناراحت کننده سایر معانی: طاقت فرسا، آزارگر، آزارنده، رنج آور، سخت، توانفرسا، بیدادگر، ستمگرانه، ظالمانه، اجحاف آمیز، خورد کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخالفت کردن با، دعوا کردن، بمبارزه طلبیدن، مورد بحی قراردادن، مبارزه کردن با سایر معانی: (با استدلال و مدرک) مخالفت کردن، مورد پرسش قرار دادن، مورد تردید قرار دادن، نکوهیدن، مورد بحک قرارداد ...
سخن آرا، خوش زبان، وابسته به سخنرانی سایر معانی: وابسته به خطیبان و سخنوری
وابسته به یا توسط یا همانند ارکستر، ارکستری، ارکستروار، وابسته به انجمن نوازندگان، در خور ارکستر
مرتب، منظم، موظف، سفارش داده شده، فرموده، دارای نظم و ترتیب سایر معانی: مرتب، سفارش داده شده [نساجی] منظم - پیوند منظم [ریاضیات] مرتب [آمار] مرتب
مصدر، خدمتکار بیمارستان، گماشته، مرتب، منظم، باانضباط سایر معانی: بسامان، سامان مند، با دهناد، با سرواد، آراسته، خوش رفتار، نیک رفتار، پیرو قانون، صلح جو، سر به راه، (ارتش) وابسته به امربری، ...
رسا، نیرومند، پر صدا، قوی و واضح، بلند صدا سایر معانی: (صدای انسان) بلند و واضح، پرجوهر، پرطنین و ژرف، درمورد صدا قوی و واضح
ناگهان، بلامقدمه، بدون پیش بینی، غیرمنتظره
صحرایی، بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد، بیرونی سایر معانی: در هوای آزاد، در بیرون، بیرون از ساختمان، بیرون، بیرونی، صحرایی، در هوای آزاد انجام شده [سینما] محوطه بیرونی - نمای دور خارجی [ز ...
فضای خارج از هوا یا جو زمین سایر معانی: فضا (فضای خارج از جو زمین)، برون فضا، فضای برونی، (پهلوی) اسپاش [برق و الکترونیک] فضای خارج فضای خارج از جو زمین .
از مد افتاده، منسوخ، غیرمتداول، قدیمی
بی شرفی، بیحرمتی، تجاوز، افراط