قوانین حاکم بر کلیسا، شرعیات، قوانین شرع، قانون شرع، قانون کلیسایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بد خلق، چموش، بد اخم سایر معانی: کج خلق، دعوایی، زود خشم، تندخو، گهگیر، ناتو، بد قلق
شادی، جست و خیز، جهش، از روی شادی جست و خیز کردن، رقصیدن سایر معانی: (نجوم) ستاره ی عیوق (ماچه بز)، رقص و شادی، شادیانه، جست و خیز کردن، ورجه وورجه کردن، چموشگری کردن، بازیگوشی کردن، شادی و ...
هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، لوس سایر معانی: هوسران، متلون، (مهجور) تخیلی، پرخواب و خیال
کاریکاتور، ادمک، کاریکاتور ساختن سایر معانی: کاریکاتور (تقلید غلو آمیز شکل یا سبک نگارش و غیره)، کاریکاتور درست کردن، کاریکاتور کشیدن، هنر کاریکاتور سازی
مهم بودن، اهمیت داشتن، دارای نفوذ بودن
نقاش کارتون سایر معانی: نقاش کارتون
(خودمانی - بازرگانی) سرمایه گذاری یا شعبه ی فرعی شرکت که با سود فراوان آن شعبه های کم سود تر را تقویت می کنند و یا دست به سرمایه گذاری نوینی می زنند، (مجازی) گاو شیرده
تنبیه کردن سایر معانی: سخت مورد باز خواست قرار دادن، باز خواست کردن (به ویژه اگر شدید و در حضور جمع باشد)، سخت انتقاد کردن، گوشمالی دادن، پادافراه کردن، شدیدا~ انتقاد کردن
مشتری، تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی سایر معانی: بختوار، الله بختی، بختی، پیش بینی نشده، همین طوری، گاه به گاه، نامرتب، نامداوم، موقتی، بی ثبات، سطحی، ناژرف، کم، بی دقت، شلخته، شورتی، سر به ...
ناوبری نجومی [حملونقل دریایی] نوعی ناوبری که در آن موقعیت شناور را با استفاده از رصد اجرام آسمانی تعیین میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
تصدیق کردن، تضمین کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن سایر معانی: (معمولا به طور کتبی) گواهی کردن، (صحت چیزی را) تضمین کردن، شهادت دادن، دیوانه اعلام ...