caricature
معنی
کاریکاتور، ادمک، کاریکاتور ساختن
سایر معانی: کاریکاتور (تقلید غلو آمیز شکل یا سبک نگارش و غیره)، کاریکاتور درست کردن، کاریکاتور کشیدن، هنر کاریکاتور سازی
سایر معانی: کاریکاتور (تقلید غلو آمیز شکل یا سبک نگارش و غیره)، کاریکاتور درست کردن، کاریکاتور کشیدن، هنر کاریکاتور سازی
دیکشنری
کاریکاتور
اسم
caricature, cartoonکاریکاتور
dummy, caricature, homunculus, manikin, robotادمک
فعل
caricatureکاریکاتور ساختن
ترجمه آنلاین
کاریکاتور