مجنون، ادم دیوانه، مجنون، عصبانی، دیوانه وار سایر معانی: کسی که دیوانه ی چیزی است، شیفته، واله، دیوانه (به ویژه همراه با خشونت یا حدت)، دچار مانی، دچار شیدایی، روان شیدا، شیدا، دچار جنون تحر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توجه، با خبری، آگاهی
دیوانه، پرفندق سایر معانی: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، ...
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) کهن، باستانی، عتیق، وابسته به ایام گذشته، سابق
عقب گذاشتن، سبقت گرفتن بر، خیلی جلوتر از دیگری افتادن سایر معانی: (مسابقه و رقابت و غیره) پیشی گرفتن، جلو زدن، سبقت گرفتن، پشت سر گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن درمسابقه
پارسایی، پرهیز گاری، تقوا، تقوی سایر معانی: پیرو مکتب پای تیست های آلمان (pietist)
مشتاق سایر معانی: پر از اشتیاق
دینداری، دیانت، پیروی مذهب، خداترسی
مربوط باشعار حماسی سایر معانی: وابسته به یا همانند راپسودی، راپسودی مانند، یونان باستان سروده شده بوسیله دوره گرد، مهیج، پرهیجان
هیجان انگیز، شور انگیز، انگیزگر، (کاسبی و غیره) پر رونق، گرفته، گرم، چشمگیر، فوق العاده، ناروال، شهوت انگیز
برنگ خون، خونی، خوش طبع، خوش مشرب، سرخ، دموی سایر معانی: (به ویژه رنگ چهره) سرخ رنگ، سرخ و سفید، گل انداخته، سرخ چرده، (علوم قرون وسطی) دموی، مزاج دموی (در برابر: مزاج صفرایی bilious و مزاج ...
خوش طبعی، قرابت نسبی، دموی بودن، هم خونی سایر معانی: برنگ خون